مفهوم عدالت و انصاف در کودک
مفهوم انصاف شاید زمینه فردی در روابط انسانی دارد حال آنکه وقتی که سخن از عدالت است بیشتر مفهوم اجتماعی را در بر خواهد داشت .
مفهوم انصاف و برابری با رعایت حق و سهم دیگری رعایت نوبت و مواظبت و مراقبت از دیگران حتی به کمک و یاری و یاوری منجر میشود. به همین علت مفهوم انصاف در بسیاری از موارد فقط دادن حق فردی به او نیست. بلکه کمک و مساعدت به او نیز مطرح خواهد بود.
اگر کودک در محیط خانه برابری را ببیند. و در زبان و در عمل پدر و مادر خودش انصاف و عدالت را ببیند. آهسته آهسته این مهمترین اصل اخلاقی در وجود او جا می گیرد. و از این به بعد موجودی است که در روابط فردی و شخصی و در روابط اجتماعی جانب عدالت را میگیرد.
نظام آموزشی
نظام آموزش و پرورش به عنوان نهادی که وظیفه جامعه پذیری ثانویه افراد جامعه را بر عهده دارد در بروز و تشدید مسائل اجتماعی نقشی اساسی دارد. و در صورتی که نتواند خود را با مسائل روز جامعه هماهنگ کند و واقع گرایانه و عمل گرایانه به باز تعریف وظایفش نپردازد جزء اولین مقصران در آسیب پذیری احتمالی جامعه در آینده خواهد بود.
توسعه و عدالت مفاهیمی زیبا و سانتی مانتال نیستند. آنها اصولی اساسی و نیازهای ضروری جامعه برای کاهش و حل مسائل اجتماعی هستند. لازم به ذکر است که مسائل اجتماعی مانند فقر و نابرابری و حاشیه نشینی اگر با رویکردهای جامعه شناسانه و روان شناسانه ارزیابی دقیق نشود و اگر برنامههای جامع و دقیقی برای کاهش آنها تهیه و اجرائی نشود، تبدیل به بحران های اجتماعی خواهد شد که انسجام اجتماعی را به خطر انداخته و جامعه را به سوی فروپاشی خواهد برد.
تعهد به برقراری عدالت، نه یک شعار و آرمان صرف که یک ضرورت اساسی و مهم است.
کلبرگ, هسته اصلی اخلاق را فضیلت «عدالت» میداند و معتقد است: فضیلت متعدد نیست، بلکه یکی بیشتر نیست و آن هم عدالت است.
مفهوم عدالت در کودکان
بزرگترین مشکلی که کودک دارد این است که متاسفانه قدرت را با عدالت و عدالت را با مجازات یکی می بیند.
به نظر می رسد که کودک به دنبال عدالت و انصاف است و از ظلم بیزار می باشد.
وقتی که کودک با مفهوم عدالت خودش را در ارتباط می بیند آن را به معنی مجازات می گیرد و باورش این است که در جامعه ای عدالت برقرار است که مجرم مجازات می شود.
از نظر کودک، همچنان انسان موجودی است که می تواند خوب و یا بد باشد بنابراین رفتار فرد را با هویت و شخصیت او یکی می گیرد و کسی که یک بار دروغ گفته است، دروغگو است و برای چنین آدم بدی مجازات تنها راه است و وجود مجازات در یک جامعه دقیقاً نشان دهندۀ حضور و وجود عدالت است. یعنی از نظر او همه باید بی چون و چرا آنچه را که گفته شده بپذیرند و حتی پرسشی در ذهن خودشان راه ندهند و کمال این احساس خوب و اخلاقی بودن در این است که سؤالی را به ذهن خود نیاورند و اعتراضی نداشته باشند.
۴تا۸سالگی
کودکان در حدود ۴ سالگی شروع به فهم مفاهیم اخلاقی میکنند. درک عدالت نیز از همین سنین آغاز میشود. آنها بیعدالتی را تشخیص داده و هنگام مواجهه با آن ممکن است با خشم بسیار زیاد واکنش نشان دهند. اما این مسئله بیشتر زمانی صدق میکند که فقط خودشان مورد بیعدالتی قرار گرفته باشند.
برای مثال اگر قرار باشد میان چند کودک ۴ تا ۸ ساله مقداری خوراکی تقسیم کنید، تنها کسی که سهم کمتری دریافت کرده اعتراض میکند و خشمگین میشود. علت این موضوع این است که کودکان در این سنین خودمحوری زیادی دارند و کمتر میتوانند دنیا را از دیدگاه فرد دیگری درک کنند. مطالعات نشان می دهد که این نحوۀ تفکر از آن کسی است که از نظر رشد ادراکی و شناختی همچنان در مرحلۀ حسی، هوشی و تخیل است و عقل را در آن راهی نیست.
با این حال شما به عنوان والدین میتوانید از طریق پاداش دهی به رفتار عادلانه این مفهوم را در کودکتان تقویت کرده و به رشد آن کمک کنید.
۸ سالگی تا ۱۳
از ۸ سالگی به بعد کودکان آنقدر به رشد شناختی میرسند که بتوانند مفهوم عدالت را بیشتر درک کنند. کودک در اینجا متوجه می شود که هر دردی تنبیه نیست و هر درد و مجازاتی قابل توجیه نیست. همچنین آمادگی این را پیدا می کند که تفاوت و تنوع را در انسان بپذیرد و بر مبنای آن به آزادی و آزادگی می رسد و ظرفیت این را پیدا می کند که ببخشد و بعد از معذرت خواهی آشتی کند و با فردی که با او بدی کرده است از این به بعد دوست باشد.
آنها به مرور متوجه میشوند زمانی که عدالت رعایت شود روابط بین فردی بهتر پیش میرود و از نظر اجتماعی نیز مشکلات کمتری به وجود میآید. به همین ترتیب یاد میگیرند که خودشان عدالت را بیشتر رعایت کنند و از رفتارهای تبعیض آمیز بپرهیزند.
۱۳ سالگی به بعد
از این سن به بعد این امکان وجود دارد که فرد بتواند برای مفهوم عدالت فارغ از پاداشها و پیامدهای آن ارزش قائل باشد. در واقع حتی گاهی برقراری عدالت به ضرر فرد است، اما با این حال به خاطر ارزش این مفهوم, نوجوان از منفعت شخصی خود می گذرد.
مفاهیم ظلم و عدل از مفاهیم انتزاعی هستند که رفته رفته از سالهای پایانی دبستان در ذهن کودکان و نوجوانان نقش میبندند و معنا مییابند. نوجوانان خواه ناخواه از عدالت میپرسند و از ظلم بیزاری میجویند. اقتضای سن آنها این است که در برابر ظلم در خانواده، مدرسه و کلاس درس اعتراض میکنند و به این ترتیب برای زندگی در جامعه آماده میگردند.
آشنایی کودک با عدالت
اگر کودکان با عدالت زندگی کنند ، عادلانه رفتار کردن را می آموزند.
کودکان تمایل دارند دربارۀ عدالت بسیار منطقی باشند. در نظر آنان، عدالت به معنای راستی و بی عدالتی به معنای نادرستی است. آنان در بازی های خود از قوانین روشنی پیروی می کنند که مشخص می سازد چه چیزی درست است و انتظار دارند دیگران نیز آنها را به کار گیرند.
برای کودکان این واقعیت که زندگی ممکن است همیشه منصفانه نباشد، درک کردنی نیست. آنان بر این تصورند که باید باشد، و در غیر این صورت سرخورده می شوند.
ما پدر و مادرها ممکن است مایل باشیم فکر کنیم که نظر ما دربارۀ عدالت نظر درستی است؛ اما باید به خاطر داشته باشیم که هر یک از اعضای خانواده به گونه ای متفاوت می اندیشد و انصاف و عدالت اغلب به وسیلۀ کسی که آن دیدگاه را ارائه می دهد معنی شود.
آنچه اهمیت دارد این است که کودکان ما را درک کنند. نیت ما این است که منصف باشیم و بدانند آماده ایم دربارۀ نظرها و علایق آنان گفتگو کنیم.
وقت گذاشتن برای شنیدن حرف های کودکان, به آنان کمک می کند احساساتشان را طبقه بندی کنند و بهترین دیدگاه های خود را جامۀ عمل بپوشانند، این راهی است برای نشان دادن اهمیتی که ما برای اجرای عدالت و انصاف در زندگی روزمره قائلیم.
ظلم یعنی …
برای اینکه فرزندانمان با موضوعی ارتباط برقرار کنند، در ابتدا باید آن مفهوم را در بستر زندگی روزمرهی خودشان بشناسند. به این منظور میتوانیم فعالیتهایی تدارک ببینیم و آنها را با مصادیق ظلم، ظالم و مظلوم در خانه، مدرسه، کلاس و زندگی آشنا کنیم.
مصادیقی که کودکان برای ظلم تشخیص میدهند، میتواند درست یا غلط باشد و هر مصداق میتواند دستمایهی یک گفتوگو باشد.
عدالت در خانواده
ما هر وقت می شنویم که پدر یا مادری ادعا می کند: من با بچه هایم یکسان رفتار می کنم، مطمئنیم که امکان ندارد درست باشد. چنین کاری از عهدۀ پدر و مادرها ساخته نیست و حتی اگر ممکن باشد، لزوماً مطلوب نیست.
بچه های ما نیاز دارند به تناسب ضعف ها و توانایی هایشان به طور ویژه مورد توجه ما قرار گیرند. در خانواده، چیزی که ممکن است برای کودکی درست باشد، امکان دارد در مورد دیگری درست نباشد. سنین مختلف، نیازهای متفاوت، موقعیت های گوناگون، همه طرز برخوردهای متفاوت می طلبند.
بیان آزاد عقاید
فرزندان ما برای اینکه بتوانند در برابر آنچه نادرست می دانند آزادانه سخن بگویند – خواه در مدرسه، محله یا بعدها در محیط کار – لازم است بیان احساسات خود را ابتدا در خانه و در برابر ما تمرین کنند. اگر ما به نظر آنان دربارۀ غیرمنصفانه یا نادرست بودن بعضی چیزها در خانه احترام بگذاریم، خواهند آموخت که می توانند به تغییر امور در جهت بهتر شدن کمک کنند.
تجربه و تمرین
فرزندان ما در زندگی، به شکل اجتناب ناپذیر، با رفتارهای غیرمنصفانه رویارو می شوند و یا شاهد آن خواهند بود. در بعضی از این موقعیت ها، آنان قربانی خواهند بود به وسیلۀ مربی یا معلمی که تبعیض قائل می شود. یا بچه های دیگر که بی رحمانه رفتار می کنند.
بعضی از موقعیت ها آنان را وامی دارد برای کسب حقوق شخصی، که مورد ظلم قرار گرفته است، مبارزه کنند. اگر آنان در این زمینه تجربه و تمرین داشته و در خانۀ خود، در مبارزه با بی عدالتی، به موفقیت رسیده باشند، احتمال اینکه در رویارویی با مشکلات خارج از خانه بتوانند به نفع خود یا دیگران صدای اعتراض بلند کنند، البته بیشتر است.
تاریخ، شخصیتها و زندگینامهها
معلمان اگر به جای اینکه فقط تاریخ را «تدریس کنند»، همراه با دانشآموزان به کاوش و اکتشاف در تاریخ بپردازند، به آنها کمک خواهند کرد تا بفهمند تاریخ امری پویا و در جریان، و در اتصال با جنبشهایی است که امروزه برای به پا کردن عدالت رخ میدهد.
خانواده و مدرسه به آنها کمک میکنند تا خودشان را به عنوان بازیکنان بالقوهای درون یک تاریخ زنده ببینند. علاوه بر این، روایت زندگی انسانهایی شبیه به بقیه که زندگیشان را وقف تلاش برای عدالت اجتماعی کردهاند، به کودکان و نوجوانان کمک میکند که الگوهای بزرگتری در زندگی خود بیابند و چشمانداز وسیعتری در زندگی داشتهباشند.
عکسها، کاریکاتورها و داستانهایشان
بیشتر کودکان تماشای عکسها را خیلی دوست دارند. عکسها به دلیل بصری بودن، ابزارهای خوبی برای آموزش هستند. گاهی اوقات یک عکس خوب، روح یک واقعه را به نمایش میگذارد.
موضوعات مختلفی را میتوان در زمینه ظلم و عدل در عکسها دید. موضوعاتی مثل مبارزات تاریخی علیه ظلم، نژادپرستی، فقر و اختلاف طبقاتی و … . اما صرف نشان دادن یک عکس بدون ایجاد فرصتی برای تعمق، چندان تأثیرگذار نخواهد بود. بنابراین باید پس از تماشای هر عکس، برای کودک فعالیتی تدارک دید.
باورهای رایج
عقاید زیادی در بستر جامعه وجود دارد که دهان به دهان میچرخند. درحالیکه ممکن است عقاید درستی نباشند و آب به آسیاب ظلم بریزند. برخی از ضربالمثلهای رایج نمونهای از این عقاید غلط هستند. میتوانیم از فرزندمان بخواهیم که در مورد این عقاید فکر کنند. ممکن است گروهی با این عقاید موافق باشند و برخی از آنان با این باورها مخالفت کنند؛ در این صورت میتوانیم اجازه بدهیم که در مورد نظراتشان را بیان کنند.
اسطورهها و افسانهها
بسیاری از کودکان شیفتهی افسانهها هستند. ما میتوانیم از این بستر برای آموزش ظلم و عدل استفاده کنیم. اسطورهها و افسانههای بسیاری در مورد ظلم و ستم وجود دارد. داستانهایی مثل ضحاک ماردوش و کاوه آهنگر، آرش کمانگیر و داستان کوتاه ققنوس (از سیلویا تاونسند وارنر) برخی از نمونهها هستند.
با کودکان در مورد عدالت گفت و گو کنیم
با کودکان در مورد تأثیرات ستم بر روی فرد ستمگر صحبت کنیم. مهمترین نتیجه ی ستمگری، این است که دلِ انسان را به ویرانی میکشد. از رسیدنِ ما به بلنداهای انسانیت _که در پرتو روابط دوستانه با سایر انسانها به دست میآید_ جلوگیری میکند.
خیلی اوقات، در جستوجوگری برای عدالت و مبارزه با ظلم، آن چه که ما را هدایت میکند، نفرت از ظالم است. به این ترتیب ما نیز در نیت شخصیتی همانند ظالم پیدا میکنیم و چه بسا از ابزار و سلاحهایی مشابه با ظالمان مدد میجوییم. ما باید به کودکان نشان دهیم که در مسیر تحقق عدالت، از جانب نفرت پیش نروند و عشق به انسان و انسانیت رهنمون آنها باشد.
بسیاری از ما در برابر ظلم میایستیم، اما برای عدالت مبارزه نمیکنیم. اینکه تنها از مضرات ظلم سخن بگوییم کافی نیست. به تصویر کشیدن یک رفتار عادلانه یا یک جامعه مبتنی بر عدالت اجتماعی در ترغیب فرزندانمان تأثیری به مراتب بیشتر از بیان قواعد بیرونی دارد. مرحله اصلی تحوّل اخلاقی در رشد کودک، درونی کردن هنجارهاست که فروید از آن به عنوان یک تحول بزرگ در فرد یاد میکند و زمانی این تحول صورت میگیرد که مرجع قدرت در خلال تثبیت فرامن، درونی شود.
نظریه پیاژه
به نظر پیاژه، اصل و پایه اخلاق را قواعد و احترام به آنها تشکیل میدهد. اساس تمام اخلاقیات را باید در احترامی که فرد به این قواعد میگذارد، جستوجو کرد. در نظریه اخلاقی پیاژه، بلوغ اخلاقی این است که شخص با دیگران به طور برابر همکاری کند. مسئولیت فردی را بپذیرد، انعطافپذیر باشد و نسبت به نظرات متفاوت، سعه صدر داشته باشد. و به تعهدات اخلاقی بر اساس انتخاب خود و توافق با دیگران ملتزم شود، نه تحت اجبار و فشار دیگران.
کارهایی که باعث میشود کودک درک و پذیرش بهتری از عدالت داشته باشد:
جبران اشتباه, بر جبران کردن تأکید کنید گفتن «ببخشید» برای بچهها ساده است؛ با گفتن آن بهسادگی از قید بازخواست رها میشوند؛ بدون اینکه به کاری که کردهاند فکر کنند. تأکید بر جبران اشتباه پیام محکمتری را منتقل میکند. اگر میدانید کودکتان رفتار ناشایستی با دیگری داشته است، به او کمک کنید راهی برای جبران رفتارش پیدا کند.
راستی؛
به کودکان کمک کنید راهی برای بیان حقیقت پیدا کنند.
بهترین راه برای تشویق کودکان به صداقت و راستیپیشگی این است که خودتان آدمی روراست باشید و این را به آنها نشان بدهید.
قاطعیت؛
عزم راسخ ارزشیست که میتوانید از سالهای کودکی آن را پرورش بدهید. بهترین راه برای تقویت آن خودداری از تعریف وتمجیدهای بیمورد و ارائه بازخوردهای صادقانه بهشکلی ملایم و حمایتگرانه است.
ملاحظه؛
به بچهها یاد بدهید به احساسات دیگران توجه کنند.
تمرینهای کوچک به بچهها کمک میکند ارزش ملاحظه کردن را بفهمند. در گذر زمان حتی کودکان هم متوجه تأثیر کلمهها و رفتارهایشان بر دیگران میشوند. میفهمند اگر با دیگران بهخوبی رفتار کنند، دیگران هم با آنها همانطور رفتار میکنند.
عشق؛
در مهرورزی بخشنده باشید.
هرچه بیشتر کودکتان از شما «دوستت دارم» را بشنود، بیشتر به شما «دوستت دارم» میگوید. هرچه بوسه و آغوش در خانهتان بیشتر باشد، عشق و محبت در آن بیشتر میشود. کودکی که در ابراز عشقش به ما, آزاد باشد، بزرگترین ارزش در وجودش پرورش یافته است.
رسیدن کودکان از حقوق خود در داخل خانه به حقوق انسان ها در سراسر دنیا جهش بزرگی است. ولی با کمک ما، آنان می توانند ببینند که ساختن دنیایی با عدالت برای همه, مسئله ای است که ما می توانیم به یاری یکدیگر برای آن تلاش کنیم . و انجام دادن این کار یکی از مهم ترین مبارزه طلبی های انسانی است.